سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس که در آسمان و زمین است، حتی ماهیان دریا، برای جویای دانش آمرزش می طلبند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
انتظار منتظر - برای آمدنش زود هم دیر است
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 102531
بازدید امروز : 2
........ موضوعات وبلاگ ........

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... لوگوی خودم ...........
انتظار منتظر - برای آمدنش زود هم دیر است .......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........






وبلاگ سید احسان
وبلاگ مجید زواری
پاییز وحشی
خیبرشکن
ولایت
ما و آقا مرتضی
سایت آیت الله خامنه ای
مرکز اطلاع رسانی شهید آوینی
حسینیه
لبیک
گمشده محبت کجا رود؟
صبح
سایت مداحی
نوای ثارالله
اون یکی وبلاگ من
قالب برای وبلاگ شما
سرودی برای منتخب ملت
و خدایی در این نزدیکی است
خاطرات اسارت
شهدا
زمزم
منتظران
مهدویت
زبور عشق
منتظران مهدی
تنهایی های منتظر
یوسف زهرا
انتظار یار
بوی ظهور
منتظر
در انتظار ظهور آقام
مجتمع وبلاگ نویسان مهدوی
مناجات نخلستانی
منتظران
پایگاه اطلاع رسانی حضرت معصومه()
مچول کوچول
مرگ بر آمریکا
لحظه های آخر انتظار
لحظه های آخر انتظار
انتظار عشاق
شمیم ظهور
نیلوفرانه
منتظرتم
طالب
سلام بر مهدی1
سلام بر مهدی 2
سلام بر مهدی 3
گل نرگس
تعجیل در فرج
انتظارنور
مشکوة
چشم به راه
تخریبچی دوران
صفحات اتنظار
عاقبت آن سوار می آید
طلبه
خبرگزاری حوزویان
بغض ترکیده یک ایرانی
آنتی منافق
دانشجویان منتظر
ماوای انتظار
مهرورزی
شهیدانه
پسر بد
نوای قلم

............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

............. بایگانی.............
انتظار منتظر
آخرالزمان از دیدگاه آل محمد سلام الله علیهم
زمستان 1384
پاییز 1384
تابستان 1384

........... طراح قالب...........


  • انتظارمنتظر

  • نویسنده : منتظرظهور:: 84/4/8:: 3:56 عصر

    آن گاه که همسان با آسمان دلم می گیرد و هم چون باران قصد اشک می کنم اندیشه تو را در ژرفای وجودم احساس می کنم.تویی که هم منتظَری و هم منتظِر.تویی که آمدنت آرمانی است برای همه فرشته ها و همه شوق لحظه دیدار دارند.

    در آن لحظه که تو می آیی آسمان پر از عشق می شود و زمین خاکی تن من سبزه شدن را تجربه می کند.تو می آیی و دیگر نگاه غمگین غروب در چشم های دریا گره نمی خورد و رؤیای نیلی دریا برهم نمی زند و عشق هم چنان به وسعت آسمان و آرامش دریا می ماند.

    می آیی اما نمی دانم چه وقت؛در کدامین بهار و از کدام جاده مه گرفته انتظار؟!

    می آیی از آن سوی چشم انتظاری ما.می آیی و ردای آسمانی ات را بر تن پوش خاکی زمین می گسترانی.

    خاطاتمان تقویم هایی است که نیامدن تو را به گریه نشسته اند.درختان برگ ریزان دوری تو اند و پاییز سرد زندگیمان طولانی شده

    تو را در ابتدای کدام غزل به ظهور خواهیم نشست؟ ای بلندای عرفان! بیا تا زمزمه سلام و صلوات عرشیان را بشنویم و صلابت نگاهت را حس کنیم.

    تو در کدام جمعه طلوع خواهی کرد و ما در کدامین جمعه آمدنت را آذین ببندیم.

    در کدام جمعه می آیی که من با آرزو های قشنگم تا بی کرانه ها پرواز کنم؟تو پشت کدامین سکوت بلند پنهان شده ای و در کدام گلستان شاعرانه آرمیده ای؟ بیا،بیا که چشم هایمان را فرشی ساخته ایم تا هر چشم چراغی باشد بر مقدم ظهور تو.بیا،بیا تا ستاره های چشمک زن مهربانی عشق تو را به نظاره بنشینند و صدای افلاکی تو را که از لاهوت می آید بشنوند.بیا که منتظرانت همان دل های بی قرار و سودایی هستند که جز به آمدنت آرام نگیرند.همانانی ترانه یاد می سرایند و رؤیای وصل را با خنکای ذکر نثار روح لطیفشان می کنند و با ترنم صدقتشان تا گنبد دوار می رسند.

    بیا که قطار وجودم لکوموتیو های بی شمار غصه را به دنبال می کشد و فقط آمدن توست که قلب ها را تسکین می دهد.تو سکاندار آن کشتی نجاتی که همراه با طلایه دارن حکومت عدل،صاحبان ایمان را تا اوج ببری.

    تو آن سرود پروازی که نغمه شکفتن سر می دهد.تو همان نگار فروزانی که دنیایی را مبتلای عشق خود کرده و دل جماعتی را از عظمت نگاهش به لرزه در آورده. تو دریای بی کرانی هستی که موج های شورآفرینش احساسی روحانی را مهمان دلها می کند و تبسم بهاریش دل را مسافر دیار دوست.

    ... و اما تو می آیی و یمن آمدنت عطش دل های کویری را می زداید...

    ط.ر.قم



    نظرات شما ()