سفارش تبلیغ
صبا ویژن
توانگری خردمند، به حکمتش و عزّت او به قناعتش باشد . [امام علی علیه السلام]
تو بهونه هر عاشق واسه زنده بودنی... - برای آمدنش زود هم دیر است
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 102541
بازدید امروز : 2
........ موضوعات وبلاگ ........

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... لوگوی خودم ...........
تو بهونه هر عاشق واسه زنده بودنی... - برای آمدنش زود هم دیر است .......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........






وبلاگ سید احسان
وبلاگ مجید زواری
پاییز وحشی
خیبرشکن
ولایت
ما و آقا مرتضی
سایت آیت الله خامنه ای
مرکز اطلاع رسانی شهید آوینی
حسینیه
لبیک
گمشده محبت کجا رود؟
صبح
سایت مداحی
نوای ثارالله
اون یکی وبلاگ من
قالب برای وبلاگ شما
سرودی برای منتخب ملت
و خدایی در این نزدیکی است
خاطرات اسارت
شهدا
زمزم
منتظران
مهدویت
زبور عشق
منتظران مهدی
تنهایی های منتظر
یوسف زهرا
انتظار یار
بوی ظهور
منتظر
در انتظار ظهور آقام
مجتمع وبلاگ نویسان مهدوی
مناجات نخلستانی
منتظران
پایگاه اطلاع رسانی حضرت معصومه()
مچول کوچول
مرگ بر آمریکا
لحظه های آخر انتظار
لحظه های آخر انتظار
انتظار عشاق
شمیم ظهور
نیلوفرانه
منتظرتم
طالب
سلام بر مهدی1
سلام بر مهدی 2
سلام بر مهدی 3
گل نرگس
تعجیل در فرج
انتظارنور
مشکوة
چشم به راه
تخریبچی دوران
صفحات اتنظار
عاقبت آن سوار می آید
طلبه
خبرگزاری حوزویان
بغض ترکیده یک ایرانی
آنتی منافق
دانشجویان منتظر
ماوای انتظار
مهرورزی
شهیدانه
پسر بد
نوای قلم

............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

............. بایگانی.............
انتظار منتظر
آخرالزمان از دیدگاه آل محمد سلام الله علیهم
زمستان 1384
پاییز 1384
تابستان 1384

........... طراح قالب...........


  • تو بهونه هر عاشق واسه زنده بودنی...

  • نویسنده : منتظرظهور:: 84/12/16:: 2:3 عصر

    تو بهونه هر عاشق واسه زنده بودنی....

    از انعکاس مداوم نگاه هایم تا چشم های پاک آینه فاصله ای نیست. هر روز نگاه هایم را در آینه چشمانت مرور می کنم و بلوغ انتظار را لحظه به لحظه باور می دارم. می گویند نگاهت آبی است؛ شاید آسمان باشد. می گویند در چشمانت ستارگان آسمان خفته اند؛ شاید چون ستارگان اشک در چشم من باشند. می گویند از یاس، گردنبندی داری که عطرش در تمام کوچه باغ ها منتشر میشود. می گویند دست هایت اسطوره بخشش است که هیچ کس در جوارت از دست های تهی ، لز چشم های ابری و از سفره های خالی سراغ نمی گیرد. دیگر هیچ کودکی از اضطراب شوم وحشت عروسکش را پنهان نمی کند. می گویند در بستان پر از یاست هیچ دستی شاخه ها را نمی شکند، دیگر هیچ قانونی احساس عاشقانه را در جوار جوانه های گل مریم به صلیب نمی کشد و هیچ اندیشه ای ققنوس شعر را در آتش فریاد خاکستر نمی کند. دیگر اهریمنان پیر سرزمین الهه های مقدس را تسخیر نمی کند و پیچک های تردید بر ساقه های ایمان نمی پیچند.

    آه! چشم هایم را ببین که آشیانه شهاب های کهکشان نگاه توست و دست هایم که همیشه به سمت سبز دعا باز است و سجاده ام که پر از عطر اقاقی است تمام زمین را ببین که در اضطراب خاکی نگاهمان می تپد و باغچه ها عطر مرطوب خاک های باران خورده را ملتمسانه انتظار می کشند.

    قداست دل ها با قانون وحشیانه بی حمی و غربت محکوم می شوند و هر روز داغ بی عشقی مرا در آسمان های خونین فریاد می کشد و در زمین که پر از برکه های خون لاله هاست و هوایی که از عطش آبی پر زدن پرستوهای مهاجر پر است و از رایحه شقایق های زخم خورده لبریز است ضربه های مدام درد را تجربه می کنم.

    از پشت پرچین های چشمانت ، لبخند آمدنت را انتظار می کشم. حنجرهای زخم خورده ام انتظار فریاد ترمیم گر را هر روز به ناله برمی خیزد.

    پس بیا!بیا قلب تهی و خالی از عشق ما را با عطر وجودت به آتش بکش.


    عدالت

    نظرات شما ()