آن کس که بی دانش دست به کاری زند، بیش از آنکه اصلاح کند تباه می سازد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
از اول امروز.... - برای آمدنش زود هم دیر است
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 103570
بازدید امروز : 2
........ موضوعات وبلاگ ........

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... لوگوی خودم ...........
از اول امروز.... - برای آمدنش زود هم دیر است .......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........






وبلاگ سید احسان
وبلاگ مجید زواری
پاییز وحشی
خیبرشکن
ولایت
ما و آقا مرتضی
سایت آیت الله خامنه ای
مرکز اطلاع رسانی شهید آوینی
حسینیه
لبیک
گمشده محبت کجا رود؟
صبح
سایت مداحی
نوای ثارالله
اون یکی وبلاگ من
قالب برای وبلاگ شما
سرودی برای منتخب ملت
و خدایی در این نزدیکی است
خاطرات اسارت
شهدا
زمزم
منتظران
مهدویت
زبور عشق
منتظران مهدی
تنهایی های منتظر
یوسف زهرا
انتظار یار
بوی ظهور
منتظر
در انتظار ظهور آقام
مجتمع وبلاگ نویسان مهدوی
مناجات نخلستانی
منتظران
پایگاه اطلاع رسانی حضرت معصومه()
مچول کوچول
مرگ بر آمریکا
لحظه های آخر انتظار
لحظه های آخر انتظار
انتظار عشاق
شمیم ظهور
نیلوفرانه
منتظرتم
طالب
سلام بر مهدی1
سلام بر مهدی 2
سلام بر مهدی 3
گل نرگس
تعجیل در فرج
انتظارنور
مشکوة
چشم به راه
تخریبچی دوران
صفحات اتنظار
عاقبت آن سوار می آید
طلبه
خبرگزاری حوزویان
بغض ترکیده یک ایرانی
آنتی منافق
دانشجویان منتظر
ماوای انتظار
مهرورزی
شهیدانه
پسر بد
نوای قلم

............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

............. بایگانی.............
انتظار منتظر
آخرالزمان از دیدگاه آل محمد سلام الله علیهم
زمستان 1384
پاییز 1384
تابستان 1384

........... طراح قالب...........


  • از اول امروز....

  • نویسنده : منتظرظهور:: 84/9/16:: 3:52 عصر

    از اول امروز چو آشفته و مستیم

    .آشفته بگوییم که آشفته شدستیم

    آن ساقی بد مست که امروز در آمد

    صد عذر بگفتیم وز آن مست نرستیم

    آن باده که دادی تو واین عقل که ما راست

    معذور همی دار اگر جام شکستی

    امروز سر زلف تو مستانه گرفتیم

    صد بار گشادیمش و صد بار ببستیم

    رندان خرابات بخوردند و برفتند

    ماییم که جاوید بخوردیم و نشستیم

    وقت است که خوبان همه در رقص در آیند.

    انگشت زنان گشته که از پرده بجستیم

    بالا همه باغ  آمد و پستی همگی گنج

    ما بوالعجبانیم ، نه بالا و نه پستیم

    خاموش ! که تا هستی او کرد تجلی

    هستیم بدان سان که ندانیم که هستیم

    جز قصه شمس الحق تبریز مگویید 

     از ماه مگویید که خورشید پرستیم

    « مولوی

     


    نظرات شما ()